English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (8269 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
captaincy U ریاست بزرگتری
captainship U ریاست بزرگتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
epicycle U دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
prefectural U وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture U مقام ریاست دوره ریاست
superiority U بزرگتری
eldership U بزرگتری
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son U نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
trundle bed U تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
undergrowth U بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
polymerize U باهم ترکیب وجمع شدن وذره بزرگتری تشکیل دادن
macromere U سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
administratorship U ریاست
superintendence U ریاست
headship U ریاست
headships U ریاست
directorships U ریاست
superiority U ریاست
chairmanships U ریاست
presidency U ریاست
chairmanship U ریاست
presidentship U ریاست
managership U ریاست
directorship U ریاست
generalship U ریاست
principalship U ریاست
matronship U ریاست
matronhood U ریاست
managerial U ریاست
mayorship U ریاست شهرداری
patriarchate U ریاست خانواده
chieftaincy U ریاست قبیله
chieftainship U ریاست قبیله
command of execution U ریاست اجرایی
mayoralty U ریاست شهرداری
postmastership U ریاست پست
superintended U ریاست کردن
magistrature U ریاست کلانتری
prefecture U اداره ریاست
patriarchate U ریاست طایفه
abbotship U ریاست دیر
abbay U ریاست دیر
to fill the chair U ریاست کردن
to take the lead U ریاست کردن
superintending U ریاست کردن
superintendency U ریاست مدیریت
superintends U ریاست کردن
superintendence U ریاست مدیریت
vice president U نیابت ریاست
wardenship U مقام ریاست
matronize U ریاست کردن
superintend U ریاست کردن
bossiness U متمایل به ریاست مابی
presidential U وابسته به ریاست جمهور
You sure have a nerve to ask become a director. U آخر تورا چه ره ریاست
bossy U متمایل به ریاست مابی
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
rectorate U ریاست بنگاه مذهبی
presidentship U مقام ریاست جمهور
abbatial or abbatical U مربوط به ریاست دیر
he has passed the chair U ریاست داشته است
speakership U مقام ریاست مجلس
prioship U سمت ریاست دیر
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
bossed U برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses U برجسته کاری ریاست کردن بر
bossing U برجسته کاری ریاست کردن بر
presidency U مقام یا دوره ریاست جمهوری
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
boss U برجسته کاری ریاست کردن بر
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
capital U رئیسی ریاست مابانه عمده
magistracy U ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
masterfully U بطور تحکم امیز ریاست مابانه
The presidensial election is the topic of the day. U انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
superintend U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintended U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintends U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintending U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
chairmen U ریاست کردن اداره کردن
chairman U ریاست کردن اداره کردن
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Recent search history Forum search
1ریاست مخابرات به چهار نفر کارمند ضرورت دارد
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1ریاست معارف
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com